زندگی دوباره

تا حالا ننوشتم اما از حالا می خوام بنویسم.زندگی جدیدیه

زندگی دوباره

تا حالا ننوشتم اما از حالا می خوام بنویسم.زندگی جدیدیه

تلاش تلاش و تلاش

چند روزه که درست حسابی دست و دلم به خوندن زبان نمیره.راه سختیه واقعا خیلی وقتا آدم نا امید میشه،هم کار هست هم تافل هم GMAT .امروز بد نبود اولش که یه جلسه داشتیم واسه پروژه و به جاهای خوبی رسیدیم بعدشم رفتم سراغ شرایط یکی از دانشگاه های استرالیا (Melbourn University) تونستم چند تا استاد مرتبط با زمینه کاری خودم پیدا کنم. این دفعه جستجوی اساتید خیلی بهم حال داد. آخه هر دفعه که می رفتم کلی می چرخیدم آخرشم با یه سری اطلاعات که خیلی نمی تونستم بهم ربطشون بدم خسته و کوفته میومدم بیرون.اما خوب بالاخره قراره اینا تجربه بشه که دفعات بعد بهتر کاررو انجام داد.امروز سر راست رفتم سراغ دانشکده management و لیست استاد ها رو نگاه کردم بعدش یه پرینت از استادهایی که می خواستم و درنهایت هم ثبت در فایلی که به همین منظور درست کرده بودم.

همه فکر و ذهنم درگیر اینه که چطور میتونم یه research proposal آماده کنم کار خیلی سختیه آخه اصلا دید ندارم باید چی بگم یعنی موضوعی ندارم که راجع بهش حرف بزنم.فردا تعطیله ،امشب که میرم خونه می خوام رو این قضیه وقت بذارم یه چیزایی راجع به supply chain management و ارتباطش با TQM پیدا کردم باید بشینم بخونم،شاید بتونم یه چیزی از توش دربیارم.

یا حق.