زندگی دوباره

تا حالا ننوشتم اما از حالا می خوام بنویسم.زندگی جدیدیه

زندگی دوباره

تا حالا ننوشتم اما از حالا می خوام بنویسم.زندگی جدیدیه

تلاش تلاش و تلاش

چند روزه که درست حسابی دست و دلم به خوندن زبان نمیره.راه سختیه واقعا خیلی وقتا آدم نا امید میشه،هم کار هست هم تافل هم GMAT .امروز بد نبود اولش که یه جلسه داشتیم واسه پروژه و به جاهای خوبی رسیدیم بعدشم رفتم سراغ شرایط یکی از دانشگاه های استرالیا (Melbourn University) تونستم چند تا استاد مرتبط با زمینه کاری خودم پیدا کنم. این دفعه جستجوی اساتید خیلی بهم حال داد. آخه هر دفعه که می رفتم کلی می چرخیدم آخرشم با یه سری اطلاعات که خیلی نمی تونستم بهم ربطشون بدم خسته و کوفته میومدم بیرون.اما خوب بالاخره قراره اینا تجربه بشه که دفعات بعد بهتر کاررو انجام داد.امروز سر راست رفتم سراغ دانشکده management و لیست استاد ها رو نگاه کردم بعدش یه پرینت از استادهایی که می خواستم و درنهایت هم ثبت در فایلی که به همین منظور درست کرده بودم.

همه فکر و ذهنم درگیر اینه که چطور میتونم یه research proposal آماده کنم کار خیلی سختیه آخه اصلا دید ندارم باید چی بگم یعنی موضوعی ندارم که راجع بهش حرف بزنم.فردا تعطیله ،امشب که میرم خونه می خوام رو این قضیه وقت بذارم یه چیزایی راجع به supply chain management و ارتباطش با TQM پیدا کردم باید بشینم بخونم،شاید بتونم یه چیزی از توش دربیارم.

یا حق.

سکانس دوم

خوب چند روز دیگه هم زنده موندیم،آخر هفته نسبتا خوبی بود،پنج شنبه که از سرکار رفتم خونه یه بسته فیله مرغ خریدم(جاتون خالی) سرخ کردم و خوردم بعدشم خوابیدم تا ساعت 19 که همین حوالی بود امین اومد خونمون.

قرار بود بریم فوتبال چمنی اما قبلش علی به هم زنگ زده بود و گفته بود که کنسل شده،ایمان و سهند از این موضوع خبر نداشتند اونا اومده بودند که بریم.اما خوب برنامه تعطیل شده بود.مثل همیشه ایمان پیشنهاد پوکر رو داد.از من اصرار که بابا بی خیال پوکر همگی متفق القول که نه کار دیگه ای نداریم ،گفتم این همه می گی کارتینگ کارتینگ خوب پاشین بریم اونجا بهتر از خونه نشستنه که،ایمان گفت:الان زوده ساعت 9 می ریم. بالاخره تصمیم بر این شده که تا 9 پوکر بازی کنیم و بعدشم بریم کارتینگ.

عجب بازی بود پسر در کمتر از 1 ساعت 32 هزارتومان از شون بردم (البته طبق معمول برمیگردونیم)،همشون بهت زده بودن دیگه کسی بیرون از بازی پول نداشت که بیاره،ایمان رو بگو بنده خدا هیچ وقت این جوری ندیده بودمش ،کارت هدیه پارسیان درآورده بود که با اون بازی کنه. من که دیدم اوضاع این جوری گفتم فقط پول اگه پول دارین بیارین و الا بی خیال شین،راسیتش می خواستم که پاشن بریم کارتینگ،ساعت از 9 هم گذشته بود.

به سمت ورزشگاه آزادی حرکت کردیم،دم در که رسیدیم آقایون یادشون اومد که پول همراهشون نیست و من هم که پول ها رو با خودم نبرده بودم،خلاصه مجبور شدیم دوباره بگردیم تا یه بانک پیدا کنیم.

دوستای ایمان هم 3 نفر بودند اونا هم اومده بودند. نوبت گرفتیم تا نوبتمون بشه 3 ساعت می شد،اول رفتیم فوتبال دستی بازی کردیم بعدش بیلیارد و یه خورده هم تو محوطه نشستیم تا نوبتمون شد.

سوار ماشین ها شدیم،بعد چند دقیق معطلی بالاخره چراغ شروع سبز شد،خیلی هیجان داشت محکم به فرمون چسبیده بودم ،خیلی دوست داشتم که همون بار اولی از همه جلو بزنم،حرکت کردیم من یکی مونده به آخر حرکت کردم،هر چقدر گاز می دادم خبری نبود همه رفتن،حالم بد جوری گرفت،ماشین من گاز خور نبود،اما بازم خیلی حال داد.سر پیچ ها خیلی خوب می شد خط ترمز کشید،دوست دارم به این زودی ها بازم تجربه اش کنم.

همه دوست داشتن بازم بریم پوکر اما من گفتم باید برم بخوابم چون فردا باید تافل بخونم.

دیروز جمعه هم تا ظهر که خواب بودم بعدش هم یه خورده تافل و مرتب کردن اتاق و بعد هم خواب.

روز اول

امروز پنج شنبه 14شهریوره،هیچ وقت نتونستم یه آدم دست به قلم خوبی باشم،اما امروز عزمم رو جزم کردم و می خوام که شروع کنم.

به این خاطر تصمیم گرفتم اسم وبلاگ رو بذارم newlife،چون می خوام یه زندگی جدیدی رو شروع کنم،و از امروز اون رو مستند کنم،اگه مطلبی،تجربه ای و هرچیزی  داشته باشم و به درد اونایی که می خوان زندگیشون رو یه تحولی بدن بخوره ،سعی می کنم این جا بهش بپردازم.


سرم خیلی شلوغ شده،مثل همیشه می خوام خیلی از کارهایی رو که دوست دارم انجام بدم و از طرفی محدودیت های زیادیم دارم.

موضوع اینه که اینجا نمی شه درست حسابی خیلی کار را رو انجام داد،نه درس خوندنمون ،نه کار کردنمون،نه تفریحاتمون، وخیلی چیزایه دیگه.تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل برم خارج از کشور ،استرالیا یا کانادا شاید هم امریکا تا ببینیم چی پیش می آد.

از امروز می خوام مثه یه دفتر خاطرات روند رفتنم رو بنویسم ،نمی دونم چه موقع هایی حس وحال نوشتنش رو دارم اما این دفعه می خوام واقعا بنویسم،شاید چند سال دیگه که بر می گردم و به این نوشته ها نگاه می کنم،خیلی برام جالب باشن و احتمالا به درد اونایی که می خوان برای تحصیل خارج از کشور اقدام کنن هم بخوره.

16 آذر باید امتحان TOEFL بدم،4 تا مهارت داره :

  • Reading
  • Listening
  • Speaking
  • Writing

تو 2 تایه اول بد نیستم،Speaking رو می خوام کلاس بگیرم با دوستم امین با هم.Writing  رو هم با امین با هم دیگه می ریم یه کلاس خصوصی قراره 10 جلسه ای رامون بندازه.


اواخر آذر و اوایل دی ماه هم باید امتحانGMAT بدم

امتحان مهم و نسبتا سختیه، زمان خیلی کمی برای آمادگی دارم،کمتر از یک ماه ،خودم بعید می دونم که امتحان خوبی بدم.

دیروز با چند تا از این تورا تماس گرفتم، می خواست بدونم مالیه قضیه چقدره ،یادم رفت بگم این امتحان تو ایران برگزار نمی شه،سه تا کشور می شه رفت شایدم بیشتر:

  • ترکیه(استانبول ،آنکارا)
  • امارات(دبی،ابوظبی)
  • ارمنستان

با قیمت هایی که گرفتم به نظر می رسه دبی به صرفه تر باشه،البته بستگی داره که بعد از مهر قیمت ها چقدر زیاد بشه اکثرشون گفتن همون موقع تماس بگیر.


خیلی کارایه دیگه ای هم هست که باید انجام بدم،ریز نمرات دانشگاه،پاسپورت،و....

قسمت های بد ماجرا،وقتیه که می خوای برای این موارد پول خرج کنی،اونم با این وضعیت ما،دارم تلاش می کنم وام بگیرم بلکه یه مقدار بتونم از خرج رو بدم،نمی دونم اگه برم کی می خواد این وام ها را پس بده.بیچاره بابام.!!!


برای بار اول به نظر خودم خیلی نوشتم.بقیه اش باشه واسه دفعه دیگه